
نبرد واترلو آخرین نبرد بزرگ ناپلئون بناپارت، امپراتور فرانسه است. در این نبرد قوای فرانسه در مقابل قوای نظامی ائتلاف هفتم (انگلستان، پروس، هلند، برخی امیرنشینهای آلمانی و ...) قرار گرفتند. این نبرد در ژوئن سال ۱۸۱۵ میلادی انجام گرفت و در پایان، فرانسه شکست خورد و ناپلئون بناپارت برای بار دوم مجبور به استعفاء شد. او این بار برای همیشه فرانسه را ترک و در جزیرۀ سنت هلن ساکن شد.
مقدمۀ نبرد بزرگ
پس از شکست ناپلئون بناپارت در روسیه و عقبنشینی ننگین قوای فرانسه به پاریس و سپس، شکست از قوای ائتلاف ششم به رهبری پروس و اتریش و روسیه در نبرد «لایپزیک» و محاصرۀ پاریس، ناپلئون بناپارت مجبور شد استعفاء دهد. او پس از استعفاء در آوریل 1814 به جزیرۀ «الب» تبعید شد. کشورهای اروپایی خاندان «بوربون» را به قدرت بازگردانده و لویی هجدهم، برادر لویی شانزدهم، پادشاهی که به دست انقلابیون کشته شده بود، در پاریس بر تخت نشست.
مردم فرانسه به زودی علیه لویی هجدهم شوریدند. آنها که هنوز کینۀ خاندان سلطنتی را به دل داشتند، از وضعیت اقتصادی، ضعف سیاسی و تزلزل شخص لویی هجدهم ناراضی بودند. آنها همچنین، آرزوی احیاء امپراتوری فرانسۀ عهد ناپلئون را داشتند و میخواستند بار دیگر پادشاه اروپا شوند. ناپلئون بناپارت از طریق روزنامهها و نامههای مختلف از وضعیت داخل فرانسه آگاه شد و به همین دلیل، تصمیم گرفت از این وضعیت استفاده کرده و از الب فرار کند و بخت خود را برای بازپس گیری تاج و تختش آزمایش کند.
ناپلئون در فوریۀ 1815 از الب گریخت و با حدود 600 سرباز راهی سواحل فرانسه شد. او طی یک عملیات عجیب سربازانی را که برای سرکوب او رفته بودند، تسلیم خود کرد و در مدت کوتاهی توانست به پاریس برسد. لویی هجدهم گریخت و ناپلئون بار دیگر در پایتخت فرانسه به تخت نشست.
به محض به تخت نشستن مجدد ناپلئون، کشورهای اروپایی «ائتلاف هفتم» را تشکیل داده و ناپلئون را یاغی نامیدند. اروپاییها تصمیم گرفتند به فرانسه حمله کرده و ناپلئون را از تخت به زیر بکشند. ناپلئون تصمیم گرفت زودتر به مصاف آنها برود. به همین دلیل، بعد از 90 روز حکومت در پاریس و آرام کردن اوضاع سیاسی، بهبود وضعیت اقتصادی مردم و به خصوص احیاء نظام سربازگیری و منظم کردن ارتش و فراهم کردن لشکر، راهی جنگ با قوای ائتلافی اروپا شد.
استراتژی ناپلئون در جنگ با قوای ائتلاف
تعداد نیروهای فرانسه به مراتب از تعداد نیروهای ائتلاف کمتر بود. ناپلئون بین 100 تا 120 هزار نیرو داشت. از این تعداد، حدود 50 الی 80 هزار نفر پیاده، 14 هزار نفر سوارهنظام و 8 هزار نفر نیز کادر توپخانه بودند. مابقی سربازانی بودند که تجربۀ زیادی در جنگ نداشتند. برخی تحلیلگران ناپلئون را «نابغۀ توپخانه» میدانند و معتقدند نبوغ او در بهکارگیری توپخانه علیه دشمن، سبب پیروزی قوای فرانسه در جنگهای متعدد میشد. به همین دلیل، او ۸ هزار سرباز توپخانه را به کار گرفت و امید زیادی به پیروزی این سربازان بر توپخانۀ دشمن داشت. در مقابل، قوای ائتلافی بیش از 200 هزار نیرو در اختیار داشت. بیشترین سربازان ائتلاف، پروسی و انگلیسی بودند.
ناپلئون میدانست به علت کم بودن تعداد نیروهایش، در جنگ با قوای ائتلافی با مشکل روبه رو خواهد شد. او ابتدا سعی کرد از طریق اقدامات سیاسی میان قوای ائتلافی اختلاف ایجاد کند و برخی کشورها را از پیوستن به انگلستان و پروس پشیمان کند اما تلاش او به نتیجه نرسید.
ناپلئون در گام دوم سعی کرد به جای اقدامات سیاسی دست به اقدامات نظامی بزند. او تصمیم گرفت در میدان جنگ، میان قوای ائتلاف شکاف ایجاد کند و از پیوستن آنان به هم جلوگیری کند. این، هدف اصلی او در جنگ واترلو بود. ناپلئون میدانست اتحاد قوای انگلستان و پروس و هلند و ... به معنی نابودی فرانسه است. به همین دلیل، به سرعت و قبل از رسیدن قوای ائتلاف، به میدان نبرد رفت. او تصمیم گرفت میان قوای انگلستان و قوای پروس شکاف ایجاد کند و هر طور که شده آمدن آنها را به تاخیر بیندازد. بدین طریق او میتوانست به صورت جداگانه با قوای ائتلاف روبه رو شده و ابتدا قوای انگلستان را شکست دهد و سپس سراغ پروس برود.

15 ژوئن 1815/ سرعت ناپلئون نقشههای ائتلاف را به هم ریخت
ناپلئون با سرعتی وصفناپذیر با قوای خود به بلژیک رسید. او این کشور را محل وصل قوای ائتلافی تشخیص داد. رسیدن زودتر از موعد ناپلئون به بلژیک سبب شد که قوای ائتلافی زودتر از موعد، آمادۀ جنگ شوند. آنها امید داشتند که قوای روسیه نیز در «راین» به آنها بپیوندند اما حرکت سریع ناپلئون، قوای ائتلافی را مجاب کرد که بدون روسها وارد جنگ شوند.
تا اواسط ژوئن حدود 120 هزار سرباز پروسی نزدیک «نامور» در بلژیک و تحت فرمان مارشال بلوشر گرد آمده بودند. اندکی دورتر در شمال و نزدیک بروکسل، آرتور ولزلی (دوک ولینگتون)، ژنرال انگلیسی به همراه 93 هزار سرباز و توپخانهای مجهز اردو زده بود. قوای او متشکل از سربازان انگلیسی، هلندی، بلژیکی و اسپانیایی بود. این ارتش نظم نداشت و بیشتر آنان زبان همدیگر را هم نمیفهمیدند. کار ولینگتون سخت بود و ناپلئون روی این بینظمی حساب ویژهای باز کرده بود.
ناپلئون بخشی از قوای خود را برای حفظ پاریس در پایتخت گذاشته بود و برای مقابله با سپاه 213 هزار نفری بلوشر و ولینگتون 128 هزار سرباز داشت. همانطور که بیان شد، استراتژی او عدم پیوستن قوای بلوشر و ولینگتون به هم بود. او برای تحقق این استراتژی، به سه ستون از لشکر خود دستور داد که در 14 ژوئن در کنار رود «سامبر» در مقابل «شارلروا» به یکدیگر بپیوندند. خود او به یکی از این سه ستون پیوست و در ساعت 3 صبح 15 ژوئن به هر سه ستون دستور داد که از رودخانه عبور کنند و وارد خاک بلژیک شوند. بلوشر از نقشۀ ناپلئون سردرآورده بود و به همین دلیل، تلاش داشت تا زودتر به ولینگتون برسد. او بخشی از قوایش را به طرف غرب به «سومبرف» فرستاد و خود در حدود ساعت 4 صبح 15 ژوئن به آنها پیوست.
ناپلئون در مقابله با نقشۀ بلوشر، جناح راست خود را تحت فرماندهی ژنرال کهنهکارش «امانوئل دو گروشی» قرار داد و جناح چپ را به ژنرال «میشل نی» سپرد. او یک قوای ذخیره را تحت فرماندهی «دروئه د ارلون» قرار داد. ناپلئون به گروشی دستور داد که برای مقابله با بلوشر به سومبرف برود. همچنین، به ژنرال «نی» دستور داد که به شمال حرکت کند و منطقۀ «کاترا برا» را تصرف کند. ژنرال نی وظیفه داشت جلوی پیوستن قوای بلوشر و ولینگتون را بگیرد. خود ناپلئون نیز همراه گروشی شد.
ژنرال نی نظامی دلیری بود که در حساسترین زمان ترسید و احتیاط پیشه کرد. او پس از حرکت به شمال، پروسیها را از «گوسلی» راند اما از تعقیب آنها اجتناب کرد و متوقف شد. او سپس یک دسته سوار را برای بررسی وضع دشمن به «کاترا برا» اعزام کرد. این عده پس از بررسی، اعلام کردند که در شهر، خبری از قوای دشمن نیست. ژنرال نی با 3 هزار سرباز به شهر حمله کرد. اما اطلاعات واصله به او غلط بود. شهر به تصرف دشمن درآمده بود و 4 هزار سرباز و 8 عراده توپ در آنجا موضع گرفته بودند. مارشال نی به گوسلی، موضع اولیهاش بازگشت و منتظر دستور شد.
در ساعت 3 ظهر 15 ژوئن، ولینگتون در بروکسل خبر یافت که لشکر ناپلئون وارد بلژیک شده است. او گمان داشت ناپلئون به شیوۀ همیشگیاش از پهلو به دشمن حمله میکند. به همین دلیل، قوایش را نزدیک بروکسل به حالت آماده باش درآورد.


16 ژوئن/ جنگ در لیگنی
ناپلئون به ژنرال نی دستور داد که به قوای پروس حمله کرده و پس از راندن و شکست آنها برای محاصرۀ دشمن به لشکر اصلی بپیوندد. از آن سو، بلوشر با حدود 83 هزار سرباز آمادۀ نبرد شد. قوای ناپلئون و ژنرال گروشی آمادۀ نبرد در شهر لیگنی شدند. ناپلئون قصد حمله به بلوشر را داشت اما متوجه شد این کار سخت است. او میدانست که اگر در جنگ با بلوشر شکست بخورد، همه چیز نابود میشود. به همین علت، نقشهاش را تغییر داد. او به مارشال نی دستور حمله به لشکر پروس را داد. ژنرال نی در ساعت 3 ظهر قسمت اعظم قوای خود را به کاترا برا آورده بود و کمی از لشکر بلوشر فاصله گرفته بود. ناپلئون از این وضعیت خبر نداشت و به همین دلیل، به قوای ذخیرۀ خود دستور داد که به شمال رفته و به جناح راست لشکر بلوشر حمله کند.
جنگ در لیگنی آغاز شد. چند ساعت نبرد بیامان سرانجام به نفع فرانسه تمام شد. پروسیها به طرف شمال و به سوی منطقۀ «واور» عقبنشینی کردند.
17 ژوئن/ باران همه چیز را معلق کرد
سپیده دم باران شدیدی آمد و زمینها را گلآلود کرد. در این وضعیت، حرکت توپها ممکن نبود. ناپلئون از این وضعیت استفاده کرد و به قوایش استراحت داد. در این زمان، ژنرال نی نامهای فرستاد و اعلام کرد ولینگتون کاترا برا را در اختیار دارد. او درخواست کمک کرد تا بتواند شهر را در اختیار بگیرد.
از سوی دیگر، ولینگتون که از شکست بلوشر باخبر شد با قوایش به شمال و دشتی به نام «مون سن ژان» عقبنشینی کرد و به مرکز فرماندهی خود در «واترلو» که در آن نواحی بود نزدیک شد.
ناپلئون به گروشی دستور داد با 30 هزار سرباز در سراسر روز 17 ژوئن به تعقیب پروسیها بپردازد و هر طور که شده جلوی پیوستن قوای آنان به انگلیسیها را بگیرد. خودش هم با 40 هزار سرباز به منظور پیوستن به ژنرال نی حرکت کرد. او ساعت 2 ظهر به نزدیکی کاترا برا رسید و وقتی فهمید ولینگتون آنجا نیست خشمگین شد. او تصمیم به تعقیب ولینگتون گرفت اما باران و گل آلود شدن زمین جلوی حرکت او را گرفت. در نهایت، ناپلئون نزدیک غروب نزدیک اردوگاه ولینگتون شد.




18 ژوئن/ روز سرنوشت
ساعت 2 صبح بلوشر پیامی به ولینگتون فرستاد و به او قول داد قوای کمکیاش را از محاصرۀ فرانسویها عبور خواهد داد و به لشکر انگلستان خواهد رساند. سپیده دم ولینگتون قوای خود را در منطقۀ مرتفعی در جنوب «مون سن ژان» مستقر کرد. او 70 هزار سرباز و 184 عراده توپ داشت. ناپلئون 74 هزار سرباز و 266 توپ داشت.
ساعت 11 صبح ناپلئون دستور حمله داد. جنگ سختی میان دو طرف درگرفت. توپخانۀ ناپلئون شروع به ضربه زدن به جناح چپ سپاه ولینگتون کرد. مارشال نی نیز از فرصت استفاده کرد و به مرکز سپاه انگلستان یورش برد. انگلیسیها ناامیدانه میجنگیدند. فشار فرانسویها زیاد بود و ناپلئون فاصلهای تا پیروزی نداشت.
در بحبوحۀ جنگ، ناپلئون رنگ سیاهی را از دور دید که از شرق حرکت میکردند. اسیران آلمانی به او گفتند که این طلیعۀ سپاه بلوشر است که توانسته به کمک ولینگتون بیاید. ناپلئون سپاهی را به فرماندهی ژنرال لوبو اعزام کرد تا جلوی پروسیها را بگیرد. او نامهای به گروشی نوشت و به او دستور داد به قوای اصلی بپیوندد. در ساعت 11 صبح گروشی دست از تعقیب بلوشر برداشت و با 30 هزار سرباز به کمک ناپلئون رفت. مابقی سپاه بلوشر از فرصت استفاده کرد و با دور زدن قوای فرانسه، به واترلو رسید.
ناپلئون که سپاه بلوشر را دید به گارد ویژه و سربازان ذخیرۀ خود دستور داد یک حملۀ قاطع به ولینگتون کرده و کار او را قبل از رسیدن قوای پروس، تمام کنند. با این حال، سرعت و تعداد پروسیها فراتر از تصور بود. آنها با 30 هزار سرباز به فرماندهی خود بلوشر به صحنۀ نبرد رسیدند.
همچنین، مقاومت سپاه ولینگتون نیز در جلوگیری از پیشروی ناپلئون نقش مهمی داشت. ناپلئون ابتدا با تمام قوا به جناح چپ سپاه ولینگتون حمله کرد اما ولینگتون بیشتر نیروهایش را در جناح چپ جمع کرده بود. به همین دلیل، استراتژی ناپلئون شکست خورد و وقت نیز از دست رفت. ناپلئون سپس تصمیم گرفت به جناح راست حمله کند. سوارهنظام فرانسه با تمام قوا به جناح راست حمله کردند اما دیگر زمان از دست رفته بود و قوای بلوشر به محل نبرد رسیده بودند.
لشکر ناپلئون با قوای پروس مواجه شد. سپاه وحشت زده شد و نظام از هم پاشید. ولینگتون که این وضع را دید از حالت پدافندی به آفندی تغییر وضعیت داد و به قلب لشکر ناپلئون حمله کرد. فرانسویها از جلو و پهلو مورد هجوم قرار گرفتند و بدون نظم به عقب فرار کردند.
در پایان جنگ، فرانسه 25 هزار کشته و زخمی و 8 هزار اسیر بر جای نهاد. ولینگتون 15 هزار کشته و بلوشر 7 هزار کشته داد.
ناپلئون ضمن عقبنشینی به یکی از فوجهای نامنظم خود پیوست. مشهور است که او از اسب پیاده شد و برای ارتش از دست رفتۀ خود گریست و از اینکه در میدان نبرد کشته نشده است، اظهار تاسف کرد.



21 ژوئن/ بازگشت به پاریس و پایان همه چیز
ناپلئون در ساعت 8 صبح 21 ژوئن به پاریس رسید. قوای جسمی او که از ابتدای جنگ به بدترین وضع درآمده بود کاملا از هم پاشید. بواسیر ناپلئون عود کرده بود، قدرت هاضمهاش از دست رفته بود و با بدن درد شدیدی مواجه بود. همچنین، از مشکلات خواب رنج میبرد و نمیتوانست غذا بخورد. بعد از رسیدن به پاریس، مردم فرانسه در کاخ او جمع شده و فریاد «زنده باد امپراتور» سردادند. با این حال، هم خود ناپلئون و هم مردم فرانسه میدانستند که همه چیز از دست رفته است. ناپلئون از فرانسه گریخت و بعد از مدتی تسلیم قوای انگلستان شد. او را به جزیرۀ «سنت هلن» فرستادند. او تا پایان عمر در سنت هلن ماند و در آنجا از دنیا رفت.

- پژوهشکده سایبرپلیتیک دانشگاه فرماندهی و ستاد ارتش جمهوری اسلامی ایران (دافوس آجا)
ارسال دیدگاه