
ارتشهای دولت – شهرهای یونانی پیش از قرن 5 قبل از میلاد بیشتر شبیه گروههای شبه نظامی بودند که قصد راه انداختن دعوای خیابانی دارند. در قرن 5 قبل از میلاد «اسپارت» که سرآمد دولت – شهرهای یونانی در زمینۀ نظامی است، نوعی «نظم» دقیق را در ارتشش به وجود آورد. سربازان ارتش اسپارت در قرن پنجم برای اولین بار لباسهای متحد الشکل پوشیدند (لباس نظامی که رویش علامت لامبدا (Λ) حک شده بود). بعد از این، آرام آرام دولت – شهرهای دیگر یونان نیز به نظم ارتشی روی آوردند. دولت – شهرها ارتش کوچک خود را به رستهها و گروههای مختلف تقسیم نمودند. برای هر رسته و گروه فرماندهای انتخاب شد و سلسله مراتب نظامی نیز در این ارتشها اعمال گشت.
ساختار ارتشهای یونان باستان
بسیاری از دولت – شهرهای یونان من جمله آتن، سیراکوز، تبس، آرگوس و ... نیروی نظامی تخصصی ایجاد کردند؛ در این دولت – شهرها سربازانی تخصصی که تنها وظیفهشان نبرد با دشمن بود، پرورش یافتند.
«اپیلکتوی» (epilektoi) گردان کوچک سربازان تخصصی شهرهای یونانی بودند که قلب ارتش آنها را تشکیل میدادند. در شرایط عادی تنها نیروی نظامی دولت – شهرها همین اپیلکتوی بود اما در زمانهای حساس همانند جنگ خارجی یا شورش داخلی، این نیروی نظامی میتوانست از بدنۀ شهروندان شهر نیز نیرو جذب کند.
در دولت – شهرهای یونانی، سربازان به حسب وظیفه و کارکردشان به بخشهای مختلف تقسیم میشدند. تکیهگاه هر ارتش یونانی «هوپلیت» (hoplite) بود. هوپلیت سرباز پیادهنظام ارتشهای دولت – شهرهای یونانی به حساب میآمد. پوشش کامل هوپلیت یک نیزۀ بلند، شمشیر کوتاه و سپر برنزی مدوری بود که آن را در جنگها حمل میکرد و اگر توانایی مالی داشت، کلاهخود برنزی نیز بر سرش میگذاشت.
در کنار هوپلیتها، سربازان «پلتاست» (peltast) حضور داشتند. پلتاستها سربازان سلاح سبک بودند که در نسبت با هوپلیتها سرعت بیشتری داشتند. جنگجوی پلتاست، مسلح به نیزههای کوتاه و زرههای سبکتر از هوپلیت بود و تهدیدی متحرک و خطرناک برای دشمن به حساب میآمد.
به جز این دو گروه، نیزه اندازان یا «آکونیستای» (akonistai)، کمانداران یا «توکسوتای» (toxotai) و قلاب سنگداران یا «اسفندونتای» (sphendonētai) نیز از جمله سایر سربازان پیاده نظام ارتشهای دولت – شهرهای یونانی بودند.
به جز ترتیب سربازان بر اساس نوع سلاح، نظم سربازان بر اساس استراتژی جنگی و وظیفه سرباز در لشکر نیز تغییر میکرد. ارتش دولت – شهرهای یونانی به گردانهایی تقسیم میشد که خود، شامل رستههای کوچک میشدند. کوچکترین واحد پیاده نظام «فالانگا» یا «فالانژ» (Phalanx) بود. فالانژ یک صف از سربازان هوپلیت خوب مسلح و زره پوش بود که معمولاً 8 تا 12 عضو داشت. فالانژ اصلیترین گروه ارتش یونانی بود که وظیفۀ اصلی را در حمله به هدف برعهده داشت.
در ارتش آتن، «لوخوس» (lochos) واحد نظامی بزرگتری بود که توسط یک فرمانده (لوخاگوس) رهبری میشد. از ترکیب لوخوسها یک «هنگ» یا «تاکسیس» (taxeis) تشکیل میشد که هر کدام توسط یک فرمانده (تاکسیارخوس) رهبری میشدند. تاکسیسها هر یک وظیفه و ساختار خاص خود را داشتند و در اثنای جنگ با صداهای شیپور که هر کدام معنای خاصی داشت (یا سایر سیگنالها) با هم ارتباط برقرار کرده و به منطقهای حمله کرده یا عقب نشینی میکردند و به این صورت، فرماندهی اصلی جنگ همانند یک رهبر ارکستر، جنگ را هدایت میکرد.
در این میان، وظیفۀ مشترک فالانژها بسیار مهم بود. هر سرباز فالانژ وظیفه داشت از هم رزم خود حفاظت کند. اعضاء فالانژ در اثناء جنگ با سپرهای بزرگ خود یک حلقه تشکیل میدادند و در این حلقه جای میگرفتند تا آسیب نبینند. آنها در زمان حمله، با هم و در زمان عقب نشینی نیز با هم حرکت میکردند و از این رو، در نظمی کامل و مثال زدنی قرار داشتند. مشهور است که این روش در زمان فیلیپ مقدونی بیش از پیش رواج یافت و پادشاه مقدونیه از طریق این نظم توانست یک سپاه به شدت قدرتمند به وجود آورد.



روش و منش سربازان یونانی باستان
ارتشها و جنگهای یونانی کاملا ریشه در عقاید، باورها و سنتهای یک شهر داشتند. ارتشهای یونانی به دین «آپولونی» یونان وابسته بودند. معمولا قبل از جنگ، قربانی فراوانی به معبد اهدا میکردند و از کاهنان معبد آپولون مشورت میگرفتند تا زمان مناسب جنگ را تعیین کنند. پیش از جنگ، سربازان سرود نیایش آپولون را با هماهنگی میخواندند و از آن در مارش نظامی خود استفاده میکردند. 10 درصد از غنایم جنگی نیز برای تشکر از ایزدان در یکی از مکانهای مقدس مذهبی بزرگ مانند دلفی یا المپیا وقف میشد. همچنین، بعد از پیروزی نیز سربازان مراسمی مذهبی و آیینی برگزار میکردند و در مکان مقدس برای شادی کشته شدگان جام شراب بلند مینمودند.
اهمیت ارتش یونان باستان در تفکر افلاطون
برخی متفکران مانند مامفورد معتقدند افلاطون در رسالۀ «جمهوری» تلاش میکند جامعۀ آرمانی خود را شبیه ارتش یونانی کند. اولا نظر او در مورد ارتش مساعد است. او در جمهوری در حوزههای مختلف شهر اصلاحاتی ایجاد میکند. به مقولۀ تربیت، حکومت، زیست خانوادگی یونانی و ... انتقاداتی دارد اما به ارتش انتقاد خاصی نمیکند. ارتش مورد نظر او در آرمانشهر همان ارتش واقعی آتن است. افلاطون به ایدۀ «فالانژ» بسیار علاقه دارد. او هنگامی که دربارۀ وظایف «سرباز» سخن میگوید دقیقا عضویت در فالانژ را مد نظر دارد. او معتقد است سرباز برای حفظ نظم باید همیشه از فرمان فرماندهاش تبعیت کند. او باید چنان با سربازان دیگر «گروهش» بیامیزد که دیگر نتواند سربازی و خدمت جدای از آنها را تصور کند. او باید باور داشته باشد که همراه با سربازان همگروهش میجنگد. از نظر افلاطون، تنها راه پیروزی همین است؛ همکاری با دیگران و ایجاد وحدتی که نتوان آن را نابود کرد (942Laws, XII, ).
افلاطون معتقد است هر ارتشی باید به بخشهای مختلف تقسیم شود و به حسب نوع سلاح و استراتژی منقسم گردد. تقسیمبندی سهگانۀ او (سواره نظام، پیاده نظام، سلاحداران) آن چیزی است که در ارتشهای یونانی دیده میشد. همچنین، او به وجود سربازانی مستقل و تخصصی که تنها وظیفهشان جنگ است (همان ایدۀ اپیلکتوس) باور دارد و این دقیقا چیزی است که در دولت – شهرهای مهم یونان وجود داشته است.
به نظر میرسد افلاطون در ترسیم دولت – شهر خود، نگاهی به ارتش یونانی داشته است. همانطور که دیدیم، آنچه ارتش یونان را تبدیل به ارتش یونان کرده است «نظم» است. تقسیم ارتش به بخشهای مختلف و هماهنگی آن از طریق فرماندهی، ارتش را شبیه شهر ایده آل افلاطونی میکند که در آن، هر بخش وظیفۀ خود را ایفا میکند تا نهایتا شهر کارکرد و فعلیت خود را بروز دهد. در ارتش نیز دقیقا چنین اتفاقی میافتد. هر فالانژ، لوخوس و تاکسیس وظیفۀ خود را انجام میدهد تا نهایتا ارتش، وظیفۀ خود را انجام دهد و پیروزی حاصل شود. سرباز جدای از فالانژ هویتی ندارد، فالانژ جدای از لوخوس بیمعنی است و دستورات خود را از لوخوس میگیرد و لوخوس نیز بدون تاکسیس بیهویت است. خود تاکسیس نیز از فرماندۀ اصلی فرمان میگیرد. در شهر آرمانی نیز دقیقا چنین اتفاقی رخ میدهد. پیشهوران و اعضاء شهر باید از طبقۀ بالای خود که سیاستمداران هستند فرمان بگیرند و سیاستمداران نیز خود درجهبندی دارند و در راس آنها پاسداران هستند که بر همه فرمان میرانند. به نظر میرسد نظم آرمانی ارتش همیشه مورد علاقه افلاطون بوده است. او سعی دارد نظم ارتشی را در نمونه بزرگتر یعنی جامعه پیاده کند و این دقیقا همان ایده آرمانشهر افلاطونی است.
منابع بیشتر برای مطالعه
افلاطون، دوره آثار افلاطون(4جلد)، ترجمه محمد حسن لطفی، خوارزمی،1395
دورانت، ویل، تاریخ تمدن: یونان باستان، (جلد دوم)، ترجمه امیر حسین آریان پور . فتح الله مجتبایی . هوشنگ پیرنظر، انشارات علمی و فرهنگی، 1387
Mallet. Joan-Antoine, War and Peace in Plato’s Political Thought, The Philosophical Journal of Conflict and Violence Vol. I, Issue 1/2017
Mark Cartwright, Ancient Greek Warfare, World history, 2018, https://www.worldhistory.org/Greek_Warfare/
Mumford. Lois, utopia, city and the machine, in: Utopia And Utopian Thought, ed: E. Manuel, frank, Vol. 94, No. 2, Utopia (Spring, 1965), pp. 271-292
Plato, Plato Complete works, John M. Cooper, HACKETT PUBLISHING COMPANY Indianapolis, Cambridge, 1997
- پژوهشکده سایبرپلیتیک دانشگاه فرماندهی و ستاد ارتش جمهوری اسلامی ایران (دافوس آجا)
ارسال دیدگاه