ايرج نصرت‌زاد
lighthouse

سرهنگ شهید ایرج نصرت‌زاد فرماندۀ تیپ یکم لشکر ۲۸ پیاده سنندج است که در ابتدای انقلاب اسلامی، در جریان غائله کردستان، با شورشی‌های جدایی‌طلب جنگید و در نهایت، به دست آنها به مقام رفیع شهادت رسید.

نصرت‌زاد نبردهایی جانانه با شورشی‌های جدایی طلب داشت و  با وجود محاصرۀ پادگان سنندج توسط ضد انقلاب، با روحیۀ انقلابی و شجاعت مثال‌زدنی خود، مانع از سقوط پادگان این شهر شد.  با این حال، چندی بعد با پیش‌روی ضد انقلاب و نرسیدن نیروی کمکی، به اسارت ضد انقلاب آمد. او در اسارت، تحت شکنجه‌های شدید ضد انقلاب قرار گرفت و به شهادت رسید.


زندگی نامه

ایرج نصرت‌زاد در مرداد سال 1312 در شهر رشت به دنیا آمد. تحصیل را خیلی زود شروع کرد و در 5 سالگی تحصیلات ابتدایی خود را در دبستان عسجدی آغاز نمود. سه سال دورۀ متوسطه را در دبیرستان شاهپور گذراند و سپس وارد دبیرستان نظام رشت شد.

نصرت‌زاد در سال 1332 وارد دانشکده افسری شد. او پس از گذراندن دوره دانشکده افسری در مدت سه سال، با درجۀ ستوان دومی وارد نظام شد. اولین خدمت نظامی خود را در استان فارس و شهر کازرون گذراند. مدتی بعد به شیراز منتقل شد و در تیپ 55 هوابرد خدمتش را ادامه داد. در شیراز فرمانده گردان شد و توانست دورۀ رنجر و چتربازی را با موفقیت بگذراند.

نصرت‌زاد بعد از چند سال خدمت، به عنوان یکی از نظامیان نخبه و نمونه عازم آلمان شد تا در آنجا دورۀ عالی نظامی ببیند. بعد از اتمام دورۀ آلمان، به ایران بازگشت و به خدمت خود در نیروی زمینی ارتش ادامه داد.

بعد از انقلاب اسلامی و در سال 1358، نصرت‌زاد به فرماندهی تیپ یکم لشکر 28 کردستان منصوب شد و به پادگان سنندج رفت. او در کردستان با مشکلات زیادی مواجه بود. حوادث بعد از انقلاب باعث بی‌نظمی در ارتش شده بود. نصرت‌زاد به سازماندهی دوباره تیپ یکم پرداخت و نظم را به واحدهای تحت امر خود برگرداند.

او با قدرت در مقابل ضد انقلاب و شورشی‌های جدایی‌طلب ایستاد و با وجود نرسیدن کمک از تهران، کمبود سرباز و حمایت خارجی‌ها از جدایی‌طلبان، جلوی سقوط پادگان سنندج را گرفت. با این حال، سرانجام به دست شورشی‌های کرد به اسارت درآمد و بعد از تحمل شکنجۀ فراوان به شهادت رسید.

اسارت

پس از حملۀ ضد انقلاب به ستاد ژاندارمری و غارت 10 هزار اسلحه، نگرانی‌هایی در بین ارتشی‌ها به وجود آمد. سرهنگ نصرت‌زاد و فرماندهان دیگر اصرار داشتند که نیروی کمکی به کردستان بیاید. همچنین، آنها اصرار داشتند نیروهای ارتش شروع به حرکت در شهرهای کردستان کرده و با نشان دادن قدرت خود اولا در وجود ضد انقلاب ترس بیندازند و ثانیا، سبب آرامش مردم شوند. با اصرار فرماندهان، سرانجام گردان هوابرد شيراز به سنندج رسيد و در فرودگاه مستقر شد. قرار شد اين گردان از داخل سنندج بگذرد و به سقز اعزام شود. با این حال، در روستای باباریز با آتش جدایی‌طلبان مواجه شد.

پس از مخابرۀ این خبر، در تاریخ 31 فروردین 1359، سرهنگ نصرت‌زاد با سربازانی از گردان 116 به محل درگیری‌ها رفت و سعی نمود از پشت، دشمن را محاصره کند اما با افراد ضد انقلاب که لباس ارتش پوشیده بودند مواجه گردید. سرهنگ گمان نمود که سربازان، خودی هستند و به همین علت، به آنها نزدیک شد اما با آتش دشمن مواجه شده و درگیری‌ها آغاز گردید. سرهنگ نصرت‌زاد در جریان این درگیری مجروح شد.

نصرت‌زاد پس از جراحت، وضعیت خود را با بی‌سیم به لشکر مخابره کرد. این سرهنگ شجاع درخواست اجرای آتش برای محل استقرار شخصی خود را نمود تا بدین وسیله در آخرین لحظات هم باعث نابودی بیشتر دشمن شود. با وجود این فداکاری بزرگ، دشمن به محل استقرار سرهنگ نصرت‌زاد رسید و او را به اسارت گرفت. 


شهادت

شواهد به دست آمده از پیکر بی‌جان سرهنگ نصرت‌زاد نشان می‌دهد که او قبل از شهادت شکنجه شده بود. آثار جراحت روی فک و گردن و بدن او مشهود بود و بخش‌هایی از بدنش نیز خرد شده بودند.

مشهور است که او پس از شکنجه، توسط یکی از اعضای کومله به نام یحیوی بازجویی می‌شود. یحیوی از سرهنگ نصرت‌زاد می‌خواهد که با جدایی‌طلبان همکاری کند. او به نصرت‌زاد می‌گوید: «اگر به سربازانت بگویی مقاومت نکنند و سلاح را بر زمین بگذارند، به شرافتم سوگند خودت و خانواده‌ات را سالم به اروپا می‌فرستم.» نصرت‌زاد با وجود حال جسمی وخیم، خشمگین شده و فریاد می‌زند: «تو از شرافت حرف می‌زنی نمک به حرام؟ تو که به کشور و مردمت خیانت می‌کنی؟ من قسم خورده‌ام که تا آخرین قطرۀ خونم از کشورم دفاع کنم.»

یحیوی با شنیدن سخنان راسخ نصرت‌زاد خشمگین شده و به با لگد به شکم او می‌کوبد و سپس به سربازانش دستور می‌دهد که کارش را یکسره کنند. سرهنگ نصرت‌زاد چند لحظه بعد به شرف شهادت نائل آمد.

نصرت‌زاد در بخشی از آخرین پیام خود که با بی‌سیم به مرکز لشکر مخابره کرده چنین گفته بود: «من سرهنگ ستاد، ایرج نصرت‌زاد، به علت زخمی شدن و جراحات وارده در آخرین لحظات عمر سربازی خویش نکاتی را برای همرزمان بازگو می کنم: جانم فدای ایران ...»


پس از شهادت

آوازۀ شجاعت شهید نصرت‌زاد و وصیت‌نامۀ شجاعانه‌اش به سرعت در سراسر کشور پخش شد. رهبر معظم انقلاب اسلامی چندی بعد در خطبه‌های نماز جمعه در سال 59 از شجاعت شهید نصرت‌زاد یاد کرده و به خانوادۀ این شهید بزرگوار اعلام کردند که او «شهید اسلام» بوده است.

همچنین، شهید صیاد شیرازی در سخنرانی‌های خود به این شهید بزرگوار اشاره و وصیت‌نامۀ او را بسیار شجاعانه و خود او را دارای «روح سربازی مخلصانه» دانست.

شجاعت مثال‌زدنی شهید نصرت‌زاد در فرهنگ و رسانه نیز بازتاب داشته است. اخیرا در فیلم سینمایی «غریب» به شجاعت و شهادت این شهید بزرگوار اشاره شد. در این فیلم فرهاد قائمیان نقش شهید نصرت‌زاد را بازی کرد. همچنین، کتاب‌های «برگ های عاشقی»، «روایت یک مرد» و «ترکه های درخت آلبالو» درباره زندگی این شهید بزرگوار نوشته و منتشر شده‌اند. 


روحیه و منش فرماندهی

شهید نصرت‌زاد روحیه‌ای مقاوم و سرسخت داشت. او در دوران حضور در کردستان، رویۀ عمل ارتش را تغییر داد و سعی کرد وضعیت ارتش را از حالت انفعالی به حالت فعال تغییردهد. مشهور است که او با وجود خطر ضدانقلاب، با نیروهای ارتش به خیابان‌ها می‌رفت، از میادین بازدید می‌کرد، ورزش صبحگاهی برگزار می‌کرد و تمرينات صحرایی انجام می‌داد. همچنین، گاهی با نیروهای خود شهر را دور می‌زد و سنگرهای ضد انقلاب را تخریب می‌کرد. بدین صورت، او نشان می‌داد که هنوز ارتش در شهر حضور دارد و به هیچ وجه قصد ترک شهر یا تسلیم را ندارد.  


سردیس شهید نصرت‌زاد
شهید نصرت‌زاد
منابع
  1. پژوهشکده سایبرپلیتیک دانشگاه فرماندهی و ستاد ارتش جمهوری اسلامی ایران (دافوس آجا)

ارسال دیدگاه

Captcha