ژئوپلیتیک تولید
lighthouse

یکی از جدیدترین شاخه‌های ژئوپلیتیک مربوط به اقتصاد و «تولید» است. شاخۀ «ژئوپلیتیک تولید» تلاش می‌کند شرایط تولید و رشد اقتصادی را در بستر جغرافیای سیاسی تبیین کند. بر اساس این علم یکی از شروط لازم برای توسعۀ اقتصادی و بالا رفتن میزان تولید داخلی، توجه به اقتضائات جغرافیایی و پیوند آن با وضعیت سیاسی کشور و منطقه‌ای است که آن کشور در آن حضور دارد.

امنیت ملی و تولید

پیوند ژئوپلیتیک و تولید ملی در یک کشور از طریق فهم نوین مفهوم «امنیت ملی» حاصل می‌شود. در کشورهای بزرگ و توسعه‌یافتۀ دنیا، تولید ملی یکی از شاخص‌های جدایی‌ناپذیر امنیت ملی شناخته می‌شود. برای مثال، سند امنیت ملی ایالات متحده در سال ۲۰۲۲ صراحتا اهمیت تولید ملی را برای امنیت ملی برجسته کرده و تاکید دارد ایالات متحدۀ آمریکا از طریق رشد تولید صنعتی خود به دنبال کاهش وابستگی به زنجیرۀ تامین خارجی و افزایش امنیت است. در این سند آمده که به خصوص در زمینۀ کالاهای حیاتی مانند دارو، وابستگی آمریکا به کشورهای خارجی باید به حداقل برسد. 

همچنین، چین با طرح «ابتکار یک کمربند، یک جاده» دنبال ایجاد یک شبکۀ عظیم از زیرساخت‌های حمل و نقل و تجارت است. چین با این طرح تلاش دارد از طریق ساخت جاده و راه آهن و ... در کشورهای مختلف دنیا، زنجیرۀ تولید خود را تقویت کند و بدین طریق، زنجیرۀ تامین جهانی و نفوذ اقتصادی خود را گسترش دهد. 

به جز چین و آمریکا کشورهای دیگر از جمله کشورهای عربی خاورمیانه مانند عربستان و امارات نیز به دنبال توسعۀ اقتصادی و تولید ملی هستند و این امر را شاخصی جدا‌ناپذیر از امنیت ملی می‌دانند.


نسبت تولید با جغرافیا

تولید ملی نسبتی مستقیم با جغرافیا دارد. در ایران، دولت سالها است تلاش دارد از تولید ملی حمایت کند اما به دلیل عدم فهم نسبت جغرافیا و تولید و عدم شناخت مفهوم «ژئوپلیتیک تولید» نتوانسته اقدامات سازنده‌ای در این زمینه داشته باشد. تا امروز روش حمایتی دولت‌های مختلف ایران از تولید ملی بر سیستم کاهش تعرفه مبتنی بوده است. این روش بسیار کلی است و مشکلاتی هم دارد. حمایت علنی و مستقیم دولت از تولید به شکل‌گیری صنایع کم‌عمق منجر می‌شود و زمینه‌ساز مسدود شدن مسیر تشکیل زنجیرۀ ارزش در کشور می‌گردد. برای مثال، رشد شهرک‌های صنعتی که یک نمونۀ مشخص از حمایت تعرفه‌ای و مستقیم دولت از اقتصاد و تولید ملی است، به علت عدم فهم دقیق دولت از مفهوم توسعه به یک کالای سرمایه‌ای تبدیل شده و نه تنها به رشد و تولید واقعی منتج نگردیده بلکه زمینه‌ساز رشد بازار دلالی سوله و زمین شده است.

همچنین، مجوز ایجاد گلخانه در مناطق سردسیر که در راستای ماده ۳۲ برنامۀ هفتم پیشرفت مبنی بر تولید ۱۰ میلیون تن محصولات گلخانه‌ای صادر شد، نتوانست به نتیجۀ مطلوب برسد چرا که مستلزم تامین منابعی مانند گاز با نرخ حمایتی بود و همین امر زمینه‌ساز افزایش مصرف انرژی در روزهای سخت زمستان و قطعی گاز گردید.

علت شکست پروژه‌های حمایتی دولت از تولید ملی، عدم توجه به ارتباط ژئوپلیتیک و اقتصاد بوده است. دولت‌ها گمان می‌کنند که تولید داخلی شاخصی است که به تنظیم سازوکارهای داخلی کشور مربوط می‌شود. به همین دلیل، سعی می‌کنند با دادن تسهیلات به تولیدکننده او را تشویق به تولید بیشتر کنند اما همانطور که در بالا مشاهده شد، این روش به نتیجۀ مطلوب نینجامیده است. مطالعات نشان داده که بازیگری دولت بدین شکل و صورت، یک «چرخۀ معیوب» است چرا که از تاثیر جغرافیا بر تولید غافل است.

یکی از اصول موضوعۀ «ژئوپلیتیک تولید» بدین شرح است:

«کشورها نقشی تعریف شده در معادلات جغرافیای جهانی دارند که نمی‌توانند به راحتی آن را تغییر دهند.»

طبق این اصل، وقتی دولتی بخواهد نقش «خام فروشی‌» خود را تغییر داده و وارد فاز تولید صنعتی شود، زنجیرۀ تامین و زنجیرۀ ارزش جهانی علیه او وارد عمل می‌شوند‌ و حتی بازار داخلی آن را مسدود می‌کنند. در چنین حالتی که دروازه‌های صادرات و تجارت خارجی بسته است، حمایت داخلی از تولید به ریل اقتصادی غیرمولد منتج می‌شود. در نتیجه دولت ابتدا باید فعالانه و هوشمند وارد پهنۀ ژئوپلیتیک شده و وضعیت جغرافیایی کشور را تغییر دهد و «نقش» آن را در نظام جهانی متحول کند تا بتواند به تولید ملی خود رونق بخشد.


حصار ژئوپلیتیک

یکی از بنیادی‌ترین مفاهیمی که ژئوپلیتیک تولید را قوام بخشیده و میان جغرافیا و اقتصاد پیوند برقرار می‌کند، «منابع طبیعی» است. هر کشوری بر اساس منابعی که دارد در نظام اقتصادی جهانی نقش آفرینی می‌کند. در اکثر موارد اگر کشوری منابع طبیعی زیادی داشته باشد، تحت تاثیر جبر جغرافیایی و نظام جهانی مجبور است نقش «خام فروش» را ایفا ‌کند. این مساله به خصوص در دنیای ژئوپلیتیک کنونی که می‌توان آن را «ژئوپلیتیک آنگلوساکسونی» نامید، تحقق دارد. در نظام جغرافیایی آنگلوساکسونی که از قرن 18 و با تسلط انگلستان بر جهان و شکل‌گیری اقتصاد استعماری شکل گرفت، کشورها به دو دسته تقسیم می‌شوند: گروهی از کشورها تامین‌کنندۀ مواد خام هستند و گروهی دیگر این مواد خام را به کالاهای صنعتی تبدیل می‌کنند.

برای خروج از نقشی که جغرافیای آنگلوساکسونی برای یک کشور تعیین کرده، ابتدا باید روابط با همسایگان و دیگر کشورها را بازتعریف کرد. این اقدام سختی‌های خاص خودش را دارد. غالبا نظام جهانی اجازه نمی‌دهد نقش یک کشور از خام‌فروش به صنعتی تغییر کند. یک نمونۀ جالب توجه در این رابطه مربوط به ماجرای «شرکت ایرانی و الجزایر» است. هیلاری کلینتون در کتاب خود، یعنی «آنچه اتفاق افتاد» می‌گوید، یک شرکت ایرانی در یک مزایدۀ مهم در الجزایر پیروز شد و رقبای آمریکایی‌اش را شکست داد اما کلینتون شخصا به الجزایر رفت تا مزایده را به نفع شرکت «جنرال الکتریک» به هم بزند. آمریکا از طریق فشار سیاسی توانست معادلات اقتصادی را تغییر داده و جلوی عقد قرارداد شرکت ایرانی با الجزایر را بگیرد.

اما چگونه یک کشور می‌‎تواند از زنجیر سخت جغرافیا و ژئوپلیتیک فرار کند؟ دولت یک کشور برای تغییر جایگاه ژئوپلیتیک و تسهیل تولید داخلی‌اش ابتدا باید الگوی صادرات خود را تغییر دهد. برای مثال، یک دولت که خود خام فروش است می‌تواند در برخی زمینه‌ها و در یک بازۀ زمانی مشخص، الگوی اقتصادی خود را عوض کند و به جای صادرات مواد خام، آن را وارد کند. سیاست دیگری که دولت‌ها باید آن را پیگیری کنند، همکاری‌های چندجانبۀ اقتصادی با کشو‌رهای دیگر است.‌‌ روابط اقتصادی با کشورهای نوظهور اقتصادی می‌تواند جایگاه ژئوپلیتیک یک کشور را تغییر دهد. سرمایه گذاری روی صنایع دانش بنیان، تولید صنعتی مشترک با دیگر کشورها و عقد قراردادهای اقتصادی منطقه‌ای از دیگر سیاست‌هایی هستند که می‌توانند به یک دولت کمک کنند تا جایگاه ژئوپلیتیک خود را تغییر دهند. 


مقالات وابسته
منابع
  1. منبع: ژئوپولیتیک تولید، چگونه می توان تولید را از حصار ژئوپولیتیک خارج نمود؟ سید طه حسین مرتجی، مجتبی خلیلی/ نوبنیاد، گزارش فصلی پژوهشکده اندیشه دفاعی، موسسه آموزشی و تحقیقاتی صنایع دفاعی، سال ششم، شماره ۱۱، تابستان ۱۴۰۳ / ص ۳۲ تا ۴۲

ارسال دیدگاه

Captcha