BIS و امکان جنگ شناختی
lighthouse

سیستم انگیزش بیولوژیکی (The Biological Incentive System) یا (BIS) نظریه‌ای در علوم شناختی و زیستی است که تاکید دارد اعمال و رفتار ما محصول یک سیستم انگیزشی بیولوژیکی است و عامل اصلی در حرکت انسان‌ها، امیال و انگیزه‌های درونی او هستند.

این نظریه تاکید دارد که ساختار انگیزش بیولوژیکی انسان بر اساس یک طرح تکاملی ایجاد شده و از طریق ایجاد لذت یا درد، تلاش دارد انسان یا هر موجود زندۀ دیگری را به سمت بقاء فردی یا نوعی سوق دهد. برای مثال، برقراری رابطۀ جنسی یا غذا خوردن به موجود زندۀ حساس احساس لذت می‌دهد. این احساس لذت نوعی انگیزه در وجود موجود زنده ایجاد می‌کند که غذا بخورد یا رابطه برقرار کند. بدین طریق، موجود زنده می‌تواند با تولید مثل، بقای نوع خود را تضمین کند و از طرف دیگر، با خوردن غذا، بقای فردی‌اش را تامین نماید. 


BIS و عوامل تغییر دهنده‌اش

سیستم انگیزش بیولوژیکی یا BIS ساختاری است صلب و تغییرناپذیر که در ژنتیک موجودات نهادینه شده است و به همین دلیل، تغییر آن به آسانی نیست. با این حال، نباید گمان کرد که هیچ نوع تغییری در این ساختار ایجاد نمی‌شود. رفتارهای اجتماعی، آموزش، تجربه‌های شخصی و جمعی و ... می‌توانند BIS را تغییر دهند. اگرچه باید در نظر داشت که این تغییر یا تغییرات نسبی و محدود هستند و نقض کامل BIS و انگیزه‌های نهفته در آن ممکن نیست.

تغییر BIS گاه بر اساس تجارب شخصی صورت می‌گیرد. برای مثال، فردی که به لحاظ بیولوژیک به خوردن شیر علاقه دارد، اگر در کودکی تجربۀ تلخی از خوردن شیر داشته باشد یا مثلا، مادرش را بر اثر خوردن شیر مسموم از دست بدهد، ممکن است احساس تنفر از شیر پیدا کند و تا آخر عمر دیگر آن را نخورد.

همچنین، گاهی تغییر BIS بر اثر ساختارهای اجتماعی یا نظام تربیتی حاصل می‌شود. در واقع، BIS تلاش دارد از طریق ایجاد لذت و درد نوعی «پاداش یا تنبیه» برای رفتارهای فرد ایجاد کرده و بدین طریق، نوعی انگیزه برای رفتارهای او به وجود آورد. برای مثال، احساس لذت فردی که توانسته در بیابان به زحمت غذایی پیدا کرده و آن را تناول کند، پاداشی است برای موفقیتش در بقا. همچنین، احساس درد زانو هنگام چاقی تنبیهی است برای فردی که به سرعت به سمت مرگ زودرس و بیماری پیش می‌رود.

با این حال، این ساختار «تنبیه و تشویق» فقط در BIS وجود ندارد بلکه در ساختار تربیتی و اجتماعی انسان‌ها نیز موجود است. این ساختار گاهی منطبق با BIS است و گاهی با آن مطابقت ندارد. جامعه یا نهادهای جمعی یا خانواده و ... گاهی نظام پاداش متفاوتی را ایجاد می‌کنند. این نظام متفاوت می‌تواند گاهی BIS را تغییر دهد. برای مثال، تبلیغ غذاهای چرب و مضر و تشویق مردم به خوردن آن (علی رغم مخالفت BIS با آن) یک نمونه از سیستم پاداش و تنبیه اجتماعی و تاثیر آن بر BIS  و تغییر سیستم انگیزش بیولوژیک است.


تغییر رفتار بر اساس  BIS

ساختار BIS می‌تواند با تغییر در محرک‌ها یا نورون‌های مغزی تغییر کند. تغییر این سیستم می‌تواند به تغییر رفتار منجر شود. برای مثال، اگر مثانۀ پر داشتن لذت‌بخش باشد، ممکن است ترجیح دهیم نیمه‌های شب آب بخوریم نه اینکه به دستشویی رفته و مثانۀ خود را خالی کنیم.

ارتش آمریکا از این تغییر سیستم، در تربیت گروهی از اسب‌ها و قاطرها استفاده کرده است. تغییر در سیستم مغزی و حسی قاطرها سبب شد احساس خستگی آنها بر اثر طی مسافت بیشتر به نوعی احساس لذت منتج شود. این احساس سبب گردید اسب‌ها و قاطرها طی مسافت بیشتری کرده و علی رغم ضعف جسمانی، مسیرهای طولانی تری را طی کنند.

این مساله می‌تواند در مورد انسان نیز فرض شود. گاه تکنولوژی می‌تواند در BIS نفوذ کرده و مسیر آن را تغییر دهد و احساس لذت یا دردی را که از یک رفتار حاصل می‌شود، به یک رفتار یا محرک دیگر متصل کند.

اما این تغییر یا نفوذ در BIS فقط از طریق تکنولوژی و نفوذ در محرک‌ها حاصل نمی‌شود. گاهی نفوذ در سیستم فکری یا تربیتی (همانطور که در بالا بیان شد) می‌تواند BIS  را محدود کند. این مساله می‌تواند زمینه را برای جنگ شناختی دشمن فراهم کند.


جنگ شناختی و BIS

ارتباط میل، لذت و رفتار طبیعی که در BIS وجود دارد می‌تواند تغییر کند. تغییر در این سیستم گاهی به عمد و توسط دشمن صورت می‌گیرد. این وضعیت مصداق جنگ شناختی است. این جنگ شناختی به انحاء گوناگون صورت می‌گیرد. مهم‌ترین روش‌های جنگ شناختی در BIS به شرح زیر است:

الف. نفوذ تکنولوژیک: نفوذ از طریق ارسال سیگنال مغزی، تغییر در سیستم پاداش بیولوژیک، تغییر نورون‌های مغزی و هر ابزاری که سبب تغییر بیرونی BIS شود، زیرمجموعۀ نفوذ تکنولوژیک قرار می‌گیرد.

ب. نفوذ تربیتی: ایجاد یک سیستم پاداش و تنبیه صوری از زمان کودکی و از طریق تربیت می‌تواند سبب تغییر BIS یا سیستم‌ انگیزش نورمال فرد یا جامعه شود.

ج. نفوذ در محیط عمومی: ایجاد یک جو سنگین منفی یا مثبت در رابطه با یک فعل می‌تواند به تغییر در ساختار پاداش و تنبیه بیولوژیک منتج شود. برای مثال، ایجاد یک جو عمومی منفی ضد کشور الف یا ب توسط رسانه‌ها و تنبیه مدافع این کشورها با بایکوت خبری و رسانه‌ای آنها و تشویق افراد به مخالفت با کشور الف یا ب می‌توانند مصداق نفوذ در محیط عمومی باشند.  

 


مقالات وابسته
منابع
  1. Irvine William, B , 2006 ,"On Desire: Why We Want What We Want." Oxford, Oxford University Press.

ارسال دیدگاه

Captcha